مهموني

ساخت وبلاگ

خونه يِ يكي از اقوام دعوت به شام شديم كه ميشه دختر داييِ مامانم هممون بوديم كلي تدارك ديده بودن قبلُ بعدِ شام يه كليتي از بچه ها به همزاد گفتمُ دهنش از تعجب باز موند البته نه اينكه بخوام اسرارِ اون ها رو پيشش بگم ها نه اصلا فقط با تعريف كردنِ يسري خاطرات توجيهش كردم كه به خوشُ بش كردنِ ظاهريشون نگاه نكن پشتِ سرِ هم چه گوه هايي كه نميخورن تازه ما ازون خونواده هاش نيستيم ولي يسري تفاوت هايِ ظاهريُ باطني هست كه گند ميزنه به همه چي

هااه...
ما را در سایت هااه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nihiliscme بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 21 شهريور 1397 ساعت: 14:42